کلبه گذران زندگی

زندگی یعنی: بخند هرچند که غمگینی، ببخش هرچند که مسکینی، فراموش کن هرچند که دلگیری، اینگونه بودن زیباست، هرچند که آسان نیست...

کلبه گذران زندگی

زندگی یعنی: بخند هرچند که غمگینی، ببخش هرچند که مسکینی، فراموش کن هرچند که دلگیری، اینگونه بودن زیباست، هرچند که آسان نیست...

گوزیدن و ریدن

همه فک میکنن من کمرنگم. درسته حضور کمرنگی دارم اما همیشه هستم. راستش زیاد حوصله ی نتو ندارم.... یه مدت دیگه که امتحانات تموم شدن شاید حضور من پررنگ تر شد. شاید....


آقا خداییش 2کمپین فیس بوک رو هرکی لایک نکه یعنی هیچی لایک نکرده. بهتون توصیه میکنم هرچی سریعتر بهشون سر بزنید...


1_ یکی کمپین مبارزه با گوزیدن در فضای بسته: شعار ما مرگ بر لوبیا


یه روز خونه خالم بودم پسر داییم هم اونجا بود. نشسته بودیم هرکی داشت واسه خودش دروغ میبافت که یهویی پسر داییم گفت علی علی بدو. انگشتشو دراز کرد طرفم گفت بکش.(انگشت اشارشو) منم کشیدمش. گفت محکم تر بکش. منم گفتم شاید انگشتش در رفته محکم کشیدمش که دیدم یه صدایه مهیبی اومد که من جام کردم. گفتم شاید زلزله است اما دیدم همه سر جاشوم نشستن. به پسر خاله هام نگاه کردم دیدم دوپا هوا دارن میخندن... من که تازه دوهزاریم افتاده بود فقط به پسر داییم نگاه میکردم که پاره نشده باشه......

چند ساعت بعد همین طور داشت راه میرفت که یه مشت زد تو دیوار. دوباره گفت علی اینبار انگشتمه. بکشش. منم گفتم میخوای دوباره......... گفت نه بابا انگشتمه اینبار. منم که میدونستم دروغ میگه زیر بار نرفتم. بهم گفت نمیکشی نه؟ منم گفتم نه. دیدم سرمو گرفت و کشید طرف کونش. دیگه نفهمیدم چی شد. وقتی چشامو باز کردم فقط صدای خنده های پسر خاله هامو شنیدم و فقط رو زمین به سقف نگاه میکردم.  لامذهب با این حرکت نابودم کرد.

(این داستان واقعی خودم بود)



2_بزرگترین و بهترین لذت دنیا دستشویی رفتن...


یه روز میخواستم یه چیزی رو سرچ کنم یادم رفت که میخواستم چی سرچ کنم. همینطوری که به خودم فشار می آوردم که چی می خواستم. از استرسی که به خودم وارد کرده بودم دستشوییم  گرفت. منم دوییدم رفتم دستشویی. تو دستشویی یادم اومد که چی میخواستم سرچ کنم

(اینم داستان واقعی خودم بود)


تا حالا شده یه جایی فشار دستشویی شماره یک و دو بگیردتوم اما نتونید برید دستشویی؟ اون موقع هر لحظش 1ساعت میگذره. موقعی که تو اون فشار میری دستشویی انگار دنیارو بهت میدن. وای چه حالی میده. انگار یه تریلی رو دوشت بوده که حالا از دوشت اومده بیرون. اما لذت زوری که میزنی و عرقی که رو پیشونیت می افته خیلی لذت بخشه. وای چه حالی میده....



+باید علیه این گوزوها در فضای بسته قیام کنیم. قبول دارید شما هم؟؟؟؟؟


+کافری که همه را به کیش خود پندارد بهتر از آن مومنی ست که همه را به کیر خود پندارد. (شما هم قبول دارید؟؟؟؟)


امتحانات

سلا ا ا ا ا ا ا ا ا م بر دوستان عزیز.....


امتحانات چطورن؟ خوب میگذرن؟ مال ما که مضخرفه....



امتحان زبان تکمیلی (مخصوص سمپادی هاست)==> 2/24 : خیلی سخت بود. ما هم که هیچی نخوندیم و سفید دادیم. فقط یه سوالیش بود که توش یه کلمه رو فهمیدم که نوشته بود اکسیژن. منم فهمیدم که منظورش صورت دیگه ی اکسیژنه و فورا نوشتم "اوزون(OZON)". تنها سوالی که نوشتم این بود... (این امتحان 6 نمره برای زبان1 داره)

+خداروشکر امتحان قراره دوباره برگزار بشه.... پففففف....


امتحان دین و زندگی==> 2/26 : امتحان خوب بود و ماهم تو همه ی سوالا اسم خدارو بردیم که شاید این اسمه نمره بگیره...

برگه پر تر از مال خودم نبود اما متاسفانه بیشترش غلطه... (آخه اینم شد درس؟)


امتحان زیست==> 2/30 : عالی بود... بازم برگه پرتر از خودم وجود نداشت... امتحان سختی بود اما نمره خوبی میگیرم چون ما اینیم دیگه... (ما کلا ریاضی و زیستمون عالیه)


امتحان مطالعات==> 2/1 : از ساعت 10شب تا 3نیمه شب خوندمش.

ساعت 2:40 یه زلزله اومد که از ترس داشتم تو خودم میریدم... بزور بلند شدم رفتم همه رو بیدار کردم گفتم داره زلزله میاد اما همشون فکر میکردن من دروغ میگم و گرففتن بخوابن. (چون من تو خونمون چوپان دروغگو معرفی میشم) خداروشکر خواهرم که زلزله رو فهمیده بود اومد گفت راست میگه و از این جور چیزا دیگه همه بلند شدن اما داداشم مث خرس خوابید.(خاک تو سرش بی غیرت. بی غِیرت نه ها، بی غیرت)

بازم تو این ماجرا دهقان فداکار خواهرم شناخته شد (به قول معروف کار را آن کرد که تمام کرد)

آغا ما فرداش رفتیم رو امتحان و تو 15دقیقه تموم کردیم. کفری شده بودم که چرا شبه قبلش بیدار موندم. آخه نخونده 20میاوردم... خیلی آسون بود....


امتحان زبان فارسی==> 2/3 (امروز): باید زبان فارسی رو 20میاوردم چون معلمش با من لج کرده بود و گفته بود اگه 20 هم بیاری مستمر صفر بهت میدم...

بزور 1دور روخونی کردیمو رفتیم رو امتحان باز از امتحان مطالعات بیشتر کفری شدم... خیلی سخت و گشاد کننده بود... بزور یکمی نوشتیم که فقط بالای 10 بیاریم. حالا ببینیم چی میشه...


امتحان زبان خارجه1==> 2/7 : این امتحان هماهنگ کشوریه و چون آسونه این معلم لعنتی تکمیلی رو سخت گرفت که ما نمره نیاریم.

حالا ببینیم چی میشه.........


اصلا ما زیاد بخونیم نمره کمتر میاریم تا بیشتر بخونیم....


+اشاره به فرد خواص دار: مرتیکه آفریقایی گوساله ی شیطون پرستِ مرتد و .... به تو چه ربطی داره که کیا چیکار میکنن....

باید بری همه جا جار بزنی که آقای x رفته چیکار کرده... ما مث بعضی ها ک.خ(آلت پریش) نیستیم که تا ساعته 3 خر خونی میکنن و بعد میان آپ میکنن... ما وقتی ک.خ میبینیم باید زل بزنیم ببینیم چیکار میکنه... میگن ادب از که آموختی، از بی ادبان... حالا ما از اونا چیز یاد میگیریم مگه عیبه؟؟؟؟؟ از فردا باید رفت تو کتابخونه بجای زل زدن  بهشون هی کاغذ پرتاب کنیم  و حالشون رو بگیریم....


+فرد خواص دار: عاقل اگه زل بزنیم به سقف اتاق و آبنبات بخوریم (که معمولا دخترا آبنبات میخورن، پسرا فعالیت های دیگه دارن) پدر نمیاد بگه چرا درس نمی خونی؟ باید سرتو بکنی تو کتاب و هی خرخونی کنی. اونجا حداقل یه تنوعی داریم ما...

پس بهتره ما بریم تو کتابخونه و چیز یاد بگیریم تا به سقف زل بزنیم و فعالیت های پسرونه داشته باشیم...


+فرد خواص دار: بخدا خیلی حال میده که مث بز به بقیه زل بزنی.... همیشه بقیه زل میزنن، یه بارم ما بزنیم. آسمون که به زمین نمیاد... راستی خداییش "عامو کلاس چندمی؟"


+فرد خواص دار: ما با خودمون کتاب میبریم. یه مطالعه ی کوچیکی هم داریم... اینطوری نیستیم دیگه...



+++والا بقرآن با ای نوناشون (اینم تیکه کلام جدید ما)