سلا ا ا ا ا ا ا ا ا م بر دوستان عزیز.....
امتحانات چطورن؟ خوب میگذرن؟ مال ما که مضخرفه....
امتحان زبان تکمیلی (مخصوص سمپادی هاست)==> 2/24 : خیلی سخت بود. ما هم که هیچی نخوندیم و سفید دادیم. فقط یه سوالیش بود که توش یه کلمه رو فهمیدم که نوشته بود اکسیژن. منم فهمیدم که منظورش صورت دیگه ی اکسیژنه و فورا نوشتم "اوزون(OZON)". تنها سوالی که نوشتم این بود... (این امتحان 6 نمره برای زبان1 داره)
+خداروشکر امتحان قراره دوباره برگزار بشه.... پففففف....
امتحان دین و زندگی==> 2/26 : امتحان خوب بود و ماهم تو همه ی سوالا اسم خدارو بردیم که شاید این اسمه نمره بگیره...
برگه پر تر از مال خودم نبود اما متاسفانه بیشترش غلطه... (آخه اینم شد درس؟)
امتحان زیست==> 2/30 : عالی بود... بازم برگه پرتر از خودم وجود نداشت... امتحان سختی بود اما نمره خوبی میگیرم چون ما اینیم دیگه... (ما کلا ریاضی و زیستمون عالیه)
امتحان مطالعات==> 2/1 : از ساعت 10شب تا 3نیمه شب خوندمش.
ساعت 2:40 یه زلزله اومد که از ترس داشتم تو خودم میریدم... بزور بلند شدم رفتم همه رو بیدار کردم گفتم داره زلزله میاد اما همشون فکر میکردن من دروغ میگم و گرففتن بخوابن. (چون من تو خونمون چوپان دروغگو معرفی میشم
) خداروشکر خواهرم که زلزله رو فهمیده بود اومد گفت راست میگه و از این جور چیزا دیگه همه بلند شدن اما داداشم مث خرس خوابید.(خاک تو سرش بی غیرت.
بی غِیرت نه ها، بی غیرت)
بازم تو این ماجرا دهقان فداکار خواهرم شناخته شد (به قول معروف کار را آن کرد که تمام کرد)
آغا ما فرداش رفتیم رو امتحان و تو 15دقیقه تموم کردیم. کفری شده بودم که چرا شبه قبلش بیدار موندم. آخه نخونده 20میاوردم... خیلی آسون بود....
امتحان زبان فارسی==> 2/3 (امروز): باید زبان فارسی رو 20میاوردم چون معلمش با من لج کرده بود و گفته بود اگه 20 هم بیاری مستمر صفر بهت میدم...
بزور 1دور روخونی کردیمو رفتیم رو امتحان باز از امتحان مطالعات بیشتر کفری شدم... خیلی سخت و گشاد کننده بود... بزور یکمی نوشتیم که فقط بالای 10 بیاریم. حالا ببینیم چی میشه...
امتحان زبان خارجه1==> 2/7 : این امتحان هماهنگ کشوریه و چون آسونه این معلم لعنتی تکمیلی رو سخت گرفت که ما نمره نیاریم.
حالا ببینیم چی میشه.........
اصلا ما زیاد بخونیم نمره کمتر میاریم تا بیشتر بخونیم....
+اشاره به فرد خواص دار: مرتیکه آفریقایی گوساله ی شیطون پرستِ مرتد و .... به تو چه ربطی داره که کیا چیکار میکنن....
باید بری همه جا جار بزنی که آقای x رفته چیکار کرده... ما مث بعضی ها ک.خ(آلت پریش) نیستیم که تا ساعته 3 خر خونی میکنن و بعد میان آپ میکنن... ما وقتی ک.خ میبینیم باید زل بزنیم ببینیم چیکار میکنه... میگن ادب از که آموختی، از بی ادبان... حالا ما از اونا چیز یاد میگیریم مگه عیبه؟؟؟؟؟ از فردا باید رفت تو کتابخونه بجای زل زدن بهشون هی کاغذ پرتاب کنیم و حالشون رو بگیریم....
+فرد خواص دار: عاقل اگه زل بزنیم به سقف اتاق و آبنبات بخوریم (که معمولا دخترا آبنبات میخورن، پسرا فعالیت های دیگه دارن) پدر نمیاد بگه چرا درس نمی خونی؟ باید سرتو بکنی تو کتاب و هی خرخونی کنی. اونجا حداقل یه تنوعی داریم ما...
پس بهتره ما بریم تو کتابخونه و چیز یاد بگیریم تا به سقف زل بزنیم و فعالیت های پسرونه داشته باشیم...
+فرد خواص دار: بخدا خیلی حال میده که مث بز به بقیه زل بزنی.... همیشه بقیه زل میزنن، یه بارم ما بزنیم. آسمون که به زمین نمیاد... راستی خداییش "عامو کلاس چندمی؟"
+فرد خواص دار: ما با خودمون کتاب میبریم. یه مطالعه ی کوچیکی هم داریم... اینطوری نیستیم دیگه...
+++والا بقرآن با ای نوناشون (اینم تیکه کلام جدید ما)
بابا ما که تو امتحانا ریدیم...
راستی منظورت از خواص دار چی بوده؟
+والا بقرآن
بابا گهتو جمع کن بوش کشتمون...
منظورم اینه ک خواصی هم دارن. بی خاصیت نیستن...
+والا بقرآن با ای نوناشون
وبلاگت خیلی جالبه ولی کسی درک نمی کنه...
همه ی دوستانت و وبلاگای شخصی دیگه همشون مث همن و خیلی خسته کنندن... وبلاگاشون همش قرتی بازی اما مال تو متفاوت و جالبه....
ازت معلومه تو یکی نظر واست اهمیت نداره ولی بقیه واسه آماره نظرات دست به همه کار میزنن...
+ما هم شدیم خواننده ی وبلاگت.....
مارو هیشکی نه درک کرده و نه درک می کنه.
طرح وبلاگ نویسی همشون تکراریه اما یکی از قشنگی ها هم همین تکراری بودنه....
آره نظر زیاد اهمیت نداره مهم اینه که بخونن...
مرسی که شدی خواننده
پس امسال سال اولا زبانشون سمپادی بوده؟
واسه ما سال دوم که بودیم زبان فارسیمون بود .. چقدر هم که گفتن وحشتناکه ... یادش بخیر...
دین و زندگی سال اولم یادش بخیر ... معلمون خیلی باحال بود .. چقدر سرکارش میذاشتیم ...
زیستمونم یادش بخیر ...
ووووه مطالعات .... از بدترین شکنجه ها ... چه کشیدیم ..
خوب بشر محترم میتونی بری جاهای دیگه کارای بهتر دیگه کنی بجای کتابخونه رفتن و زل زدن به دیگران...
کار مسخره ای واقعا ..
تو خونه که حتما نباید بود ..تو خونه هم باشی که نباید همش درس خوند ...
سمپاد هم اشتباه نگیرید با سازمان ملی پرورش استعداد های درخشان .. ماها از ایناش نیستیم .. شمپاد یعنی سازمان ملی پرستاری از دیوانگان ...
حالا بازم برو کتابخونه!
نه بابا زبان سمپادی نبود، سراسری کشوری بود....
کتابخونه صفاش بیشتره چون اونجا نبودب و داستانه مفصلی داره...
تو خونه هم همش یا تو فیس بوکیم یا دانلود میکنیم یا....
سمپاد یعنی سازمان ملی پرورش انگل های درون....
دیگه حوصله کتابخونه رو نداریم. جاهای بهتری رو پیدا کردیم...
+والا بقرآن با ای نوناشون
یه عالمه زر زده بودم پاک شد حوسله ندارم دیگه...

خلاصه:
1.به گوه خوریای ملت توجه نکن کار خودتو بکن.
2.به طرز فجیعی دارم امتحانامو خوب می دم...
3.خرتو بزن بذار لااقل شهریوری نشی
همه میکن کار خودتو کن....
خوشبحالت که امتحانات عالی پیش میرن....
باشه.....